گفتیم آلمانی زبان قاعدهمندی است. به همین دلیل استثناهای این زبان بیش از اندازه نزد خودآموزان نمود میکنند.
نخستین ویژگی یا مشکل خودآموز حروف تعریف مونث، مذکر و خنثی در زبان آلمانی هستند. این ویژگی هنگامی به مشکل بدل میشود که خودآموز از خود بپرسد چرا حرف تعریف "خورشید" (Sonne) مونث است، ولی حرف تعریف "ماه" (Mond) مذکر؟
یا اینکه از کجا بدانیم "قاشق"، "چنگال" و "کارد" به ترتیب مذکر، مونث، خنثی هستند؟ بگذریم از جنسیت واژهی "دختر" (Mädchen) که خنثی است.
ویژگی دیگر فعلهای پیشونددار و مرکب در زبان آلمانی هستند که اجزای آنها در جمله گاه چنان از هم جدا میافتند که مترجمی متبحر را سرگردان میکنند که جزء بعدی فعل که معنای فعل را میسازد یا تکمیل میکند کجاست، چه رسد به خودآموز.
برای مقایسه، مثل این است که بگوییم: «سپیده، زمانی که من به خانهتان رسیدم و دیدم خواهرت خواب بود و تو هم هنوز حواست نبود و هیچ صدایی هم از کسی درنمیآمد، زد».
در بخش آوایی و تلفظ هم ما فارسیزبانان مشکلاتی با آلمانی داریم: برای نمونه حرف سوم و آخر الفبای آلمانی (c, z) با "چ" به لهجهی اصفهانی، تلفظ میشوند و میانآواها (ä, ö, ü) را هم باید در گویشهای و زبانهای اقلیتهای ایران جست.
مثلاً واژهی "Öl" (روغن یا نفت) باید مانند اولمک در ترکی به معنی مردن تلفظ شود.
در پایان اشاره میکنیم که آلمان از معدود کشورهای جهان است که نام رسمیاش را از زبان کشور وام گرفته است.
"Deutschland" یعنی کشور زبان آلمانی. "Deutsch" (دویچ) یا به آلمانی کهن "Theodisce" )تئودیچه( در اصل به معنای خلق یا مردم بوده و رفتهرفته به زبان این سرزمین اتلاق شده است.
شاید به خاطر همین استثنا است که آلمان و آلمانی در زبانهای گوناگون، متفاوت نامیده میشود: در حالی که ما در فارسی این واژه را از فرانسه وام گرفتهایم، زبان آلمانی را به انگلیسی، "جرمن" به روسی "نیمتسکی" و به ایتالیایی "تدسکو" میگویند.